هدف از این پایان نامه بررسی هستی شناسی و انسان شناسی در رویکرد تفکر اتقادی می باشد.

 

 

به طورکلی در رویکرد تفکر اتقادی، هستی به معناي کیهان به کار رفته و شامل متافیزیک نمی شود. لیپمن به پیروي از فلسفه عمل گرایی (دیویی)، پرداختن به سوالات  متافیزیکی ]نه به معنای صرفا امور غیبی بلکه به معنای امور تجربه ناشدنی [ را توصیه نمی کند. وي در این باره معتقد است: « سؤالات متافیزیکی بسیار وسیع و دست نیافتنی ترین سؤالات هستند. چنین مفاهیمی براي ما ملموس و عینی نیستند و ما نمی توانیم آنها را به کار ببریم ». (لیپمن ،1987: 36،به نقل ازستاری1391) از نظر بلیزباي، لیپمن و جان دیویی در اعتقاد به رد مطلق ها در باب هستی باهم اشتراك نظر دارند (بلیزبای،2006: 35،همان) . از نظر لیپمن و در پیروي از فلسفه عمل گرایی جهان پیچیده و آکنده از ابهام است و این ابهام باعث حیرت فلسفی کودکان شده است.(لیپمن ، 2003)

 

 


لیپمن در فهرست مفروضات اساسی برنامه فلسفه براي کودکان آورده:  «کودکان تلاش میکنند تا در جهانی به تفکر بپردازند که فهم ما از آن مبهم، پیچیده و اسرارآمیز است ».(لیپمن،2002: 19) وي در جایی دیگر می نویسد: « کودك به وسیله جهانی سراسر پیچیدگی و آکنده از مسأله احاطه شده است. همه چیز در این جهان آشفته است. کودك خودش را در جهانی نا آشنا و هیجان زده می یابد.» (لیپمن،2002: 13)از نظر لیپمن ابهام موجود در هستی به سطح واژگان و مفاهیم زبانی به کار رفته به وسیله کودکان گسترش یا فته و زندگی روزمره آنان را متاثر میسازد.(لیپمن و همکاران ،1980) 
در نظر لیپمن، هستی همواره در یک موقعیت مسأله دار قرار دارد و فاقد ضمانتی دائمی است. لذا وي با اشاره به نظرات دیویی در کتاب «ما چگونه فکر میکنیم؟» از پنج مرحله حل مسأله پیشنهادي دیویی، به عنوان پارادایمی یاد می کند که در حال حاکم شدن بر معلمان زیادي است و آن را یکی از ویژگی هاي ضروري براي تعلیم و تربیت امروزي به حساب می آورد (لیپمن ،2003: 53 و 1992: 210). 

 

 

 

     توجه به تغییر مستمر در هستی و عدم ثبات در آن یکی دیگر از ویژگی هاي هستی شناختی این برنامه است. دراین برنامه پرورش خلاقیت براي ایجاد تغییر و نوآوري درکودکان براي مقابله آنان با جهان متغیرو بی ثبات مورد تأکید قرار گرفته است(شارپ، 2004: 9 - 15). با توجه به آنچه گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که در نزد لیپمن سوالات متافیزیکی کودکان از ویژگی عینیت بی بهره اند. لذا به دلیل کلی بودن این دسته از سوالات، قدرت پاسخ دهی به آنها وجود ندارد. بنابراین طرح سوالات متافیزیکی فایده ايرا در بر نخواهد داشت. همچنین جهان موردنظرلیپمن،جهانی مبهم و پیچیده وآشفته و آکنده از مساله است. لذا کودکان می توانند در حیطه مسائل زندگی روزمره که از عینیت کافی برخوردار است قدرت حل مسائل را کسب نموده و پیرامون آنها به گفت وگوي فلسفی بپردازند. بدین سان آنان قادر خواهند بود از پیچیدگی و ابهام این جهان کاسته و با استفاده از روش گفت و گوي فلسفی وبا تکیه بر الگوي حل مساله به آشفتگی آن فائق آیند. (ستاری، 1391)

 

 

 

 

 


فهرست مطالب
مقدمه 
2-3-1- بررسی تطبیقی اهداف
 2-3-1-1-اهداف رویکرد تفکر انتقادی و آموزش فلسفه برای کودکان 
 2-3-1-2- اهداف نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی
 2-3-1-3-تحلیل تطبیقی اهداف دو رویکرد 
2-3-2- بررسی تطبیقی مبانی
2-3-2-1-مبانی هستی شناسی
2-3-2-1-1-جهان شناسی در رویکرد تفکر انتقادی
2-3-2-1-2- جهان شناسی در رویکرد تربیت اسلامی
2-3-2-1-3- مقایسه جهان شناسی در هر دو دیدگاه 
 2-3-2-2-مبانی انسان شناسی
 2-3-2-2-1- انسان شناسی در رویکرد تفکر انتقادی
2-3-2-2-2- انسان شناسی در رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی
2-3-2-2-3- مقایسه انسان شناسی در هر دو دیدگاه

بخش: پیشینه پژوهش 
2-4-1- تحقیقات انجام شده در ایران
2-4-2- تحقیقات انجام شده در خارج از ایران
2-4-3- تمایز تحقیق پیش رو از تحقیقات انجام شده


منابع